چکیده
در میان فرق و مذاهب مختلف ادیان توحیدی و نگرش آن ها به پدیده آخر الزمان، آنچه شیعه را از سایرین متمایز می سازد باور اصیل این مذهب به «آرمان مهدویت» است. آنچه در این میان باید مورد توجه باشد، نسبتی است که «شیعه» با ولی مطلق الهی حضرت اباصالح المهدی ارواحنا فداه برقرار می کند. نسبتی که مناسبات آن از یک سو نباید از دایره ولایت الهی و مطالبات ربوبی عدول کند و از سوی دیگر مر احکام شریعت حقه اسلام باید حلقه پیوند و اتصال میان امت با امام شود. در نهایت از این مجرا است که میان این دو رکن جامعه آرمانی شیعه ـ یعنی امام و امت ـ سنخیتی بنیادین رقم خواهد خورد که فرموده اند: «السنخیه دلیل الانضمام». سیر همراه با مداقه در تاریخ تشیع این حقیقت را به اثبات می رساند که تمام نقصان ها در تحقق اهداف آرمانی و الهی امامان شیعه ریشه در نبود این همگونی بنیادین داشته است. بر این مبنا نقطه کانونی پیمایش این مسیر را باید در سیر انفسی آحاد، آن هم با رویکرد تهذیب اخلاق و تزکیه نفس و پالایش درون از منهیات شارع مقدس جستجو کرد؛ چرا که آن ذوات مقدسه از هرگونه رجس و عصیان مبرا هستند و به هر خیر و احسان مصفا، و همراه شدن با ایشان مستلزم همسان شدن با ایشان است آن هم بر مدار ولایت «الله» عز اسمه. در این راستا اگر فرهنگ هر جامعه را شکل گرفته از صادرات فعلی پایدار و با ثبات آن جامعه بدانیم؛ فرهنگ جامعه شیعی ایران آن زمان مبدل به فرهنگ آرمانی اسلام می شود که اعمال آحاد از هر نوع تخطی از اصول اعتقادی و اخلاقی منزه شود. بدیهی است در این صورت زمینه برای پذیرش کلام حضرت حق جل جلاله و تحقق ولایت کلیه الهیه در گستره جامعه تشیع و همگونی بنیادین امت با امام علیه السلام رقم خواهد خورد. بر این اساس ما معتقدیم که تحقق امر ظهور ولی الهی اقتضائات و قواعدی دارد که دستیابی به این قواعد و اعمال آن ها توسط حاکمیت اسلامی عصر غیبت امری ضروری و حیاتی است. پس می توان مدعی شد که فلسفه وجود حکومت الهی شیعی در عصر غیبت و غایت الغایات آن، دستیابی به این اقتضائات و اعمال آنها با هدف تمهید شرایط ظهور است. چون ما معتقدیم به محض امحاء موانع، اقتضای ظهور حکومت موعود مهدوی فراهم و ظهور حجت الهی واجب خواهد شد.
مقدمه
بسم الله الرحمن الرحمن الرحیم. اذا جاء نصر الله و الفتح. و رایت الناس یدخلون فی دین الله افواجا. فسبح بحمد ربک و استغفره انه کان توابا.
اللهم لا حول لنا الا بقوتک ولا قوه لنا الا بعونک فایدنا بتوفیقک و سددنا بتسدیدک و اعم ابصار قلوبنا عما خالف محبتک و لا تجعل لشیء من جوارحنا نفوذا فی معصیتک فصل علی محمد و آله.
رساله پیش رو با عنوان «راهبرد فرهنگی ـ سیاسی جمهوری اسلامی ایران با تاکید بر گفتمان مهدویت»، به منظور بررسی نسبت میان «شریعت مقدس اسلام»، «فرهنگ جامعه اسلامی» و «اقتضائات جامعه مهدوی» در دستور کار قرار گرفت و در جریان این پژوهش، ضرورت نهادینه کردن فرهنگ آرمانی اسلام در جامعه و تاثیر این مهم در استحکام پایه های حاکمیت سیاسی اسلام در عصر غیبت و نیز نقش آن در تمهید شرایط ظهور منجی عالم بشریت ارواحنا فداه به موضع فحص و بررسی نهاده شد.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان یگانه پرچمدار حاکمیت تشیع در عصر حاضر که بی شباهت به عصر آخر الزمان نیست، نقش و اهمیت ویژه ای در تحقق اهداف آرمانی شیعه دارد. بدیهی است این اهداف آرمانی که ریشه در معارف حقه اسلام و آموزه های اصیل اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام دارد، تحت ولایت، زعامت و درایت «فقیه جامع الشرایط» و نیز رهنمودهای علمای ربانی و عرفای الهی کیان اسلامی پیگیری می شود. در این راستا باید متذکر شد که اهداف آرمانی و آموزه های ربانی در اعماق خود با حقیقت و واقعیت پیوندی ژرف و ظریف دارد که نیل به ژرفای این حقایق جز از راه سیر انفسی و آفاقی بسی سخت و دشوار خواهد بود و لازمه آن نیز حرکت زیر لوای پیران طریق و حکیمان رشید است تا از رهگذر آن حقایق الهیه درونی افراد شود و فهمی عمیق نسبت به معارف دین برای آحاد حاصل آید و در پرتو آن، ایمان عمیق و خلق کریم در قلب آحاد مستقر شود و زمینه برای تجلی فرهنگ آرمانی اسلام مهیا گردد.
در این رساله اصل بر آن است که فرهنگ اسلام در شکل آرمانی خود زمانی بر جامعه مستولی می شود که اعمال آحاد مسلمین از حدود الهی تجاوز نکند و مکارم اخلاق در سطح گسترده به صورت نهادی شده در جامعه عینیت یابد و به تبع آن مطالبات حضرت حق ـ عز اسمه ـ به مطالبات مردمی مبدل شود. بدیهی است در شرایطی که زمامداران صالح مسلمان، زمام امور حاکمیتی را به دست دارند و به دنبال عینیت بخشیدن به مطالبات الهی هستند، تبدیل شدن مطالبات ذات اقدس الهی به مطالبات مردمی (این امر نتیجه پروسه نهادینه کردن شکل صحیح فرهنگ اسلامی در جامعه خواهد بود)، پیکره امت و امامت را به پیکره ای واحد و منسجم مبدل کرده و میان دو روی سکه سیاست که «مردم» اند و «حاکمیت» پیوندی ناگسستنی برقرار می کند. پس دور از حقیقت نیست که نهادینه شدن شکل صحیح «فرهنگ اسلام» در جامعه را به مثابه عنصری اساسی تلقی کنیم که تحقق آن در جامعه به اصلاح مناسبات «مردم ـ مردم»، «مردم ـ حاکمیت» و «حاکمیت ـ مردم» منجر شود و انسجام ملی و ثبات سیاسی را نتیجه دهد.
برای دانلود متن کامل پایان نامه اینجا کلیک کنید